English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8931 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reflection response U پاسخ قرینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
lop sided U بی قرینه
pendant to each other U قرینه هم
indication U قرینه
dissymmetrical U بی قرینه
asummetric U بی قرینه
proportion U قرینه
asymmetrical U بی قرینه
symmetrically U با قرینه
proprotionable U با قرینه
conpanion U قرینه
symmetry U قرینه
circumstantial evidence U قرینه
proportions U قرینه
parallel U همگام قرینه
presumption juris et de jure U قرینه قویه
homolographic U دارای قرینه
parallelling U همگام قرینه
double U تصویر قرینه
parallelled U همگام قرینه
presumption juris tantum U قرینه کافیه
paralleling U همگام قرینه
paralleled U همگام قرینه
parallels U همگام قرینه
indirect evidence U قرینه و اماره
skew polygon U چندضلعی بی قرینه
symmetry U قرینه تناسب
asymmetric U نامتقارن بی قرینه
symmetrical exchange U تعویض قرینه
mirror images U تصویر قرینه
presumption U فن قوی قرینه
mirror image U تصویر قرینه
presumptions U فن قوی قرینه
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
halogeton U علف قلیاب قرینه
symmetry U قرینه سازی همسنجی
symmetrize U باهم قرینه کردن
context switching U راه گزینی قرینه
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
proportionably U بطور متناسب یا با قرینه
keratome U چاقوی قرینه شکافی
lopsided U متمایل بیک طرف بی قرینه
match U قرینه سازی در طرح یا بافت
homocercal U دارای دم قرینه متقارن الذنب
drop repeat U واگیره [تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
keeping house U در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
Family prayer rug U فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
divan cover U [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
Jangle Arjuk U طرح جنگلی ارجوک [این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
response U پاسخ
replication U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
responses U پاسخ
statement U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
response [commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
responded U پاسخ
answered U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
item of written comment U پاسخ
respond U پاسخ
responds U پاسخ
replying U پاسخ
answering U پاسخ
replied U پاسخ
responsions U پاسخ
replies U پاسخ
answerback U در پاسخ
answer U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
answers U پاسخ
in reply to U در پاسخ
negative reply U پاسخ رد
reply U پاسخ
no U : پاسخ نه
response rate U سرعت پاسخ
movement response U پاسخ حرکت
original response U پاسخ ابتکاری
respond U پاسخ دادن
response threshold U استانه پاسخ
response time U زمان پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
moro response U پاسخ مورو
operandum U ابزار پاسخ
calculation U پاسخ تقریبی
response set U امایه پاسخ
responded U پاسخ دادن
anticipatory response U پاسخ انتظاری
position response U پاسخ مکانی
impluse response U پاسخ ایمپولز
image response U پاسخ تصویر
color response U پاسخ رنگ
conditioned response U پاسخ شرطی
consummatory response U پاسخ پایانی
content response U پاسخ محتوایی
preparatory response U پاسخ مقدماتی
correct response U پاسخ درست
right answer U پاسخ درست
frequency respone U پاسخ فرکانس
delayed response U پاسخ درنگیده
discriminatory response U پاسخ افتراقی
emitted response U پاسخ صدوری
answerback U پاسخ برگشتی
irresponsive U پاسخ ندهنده
popular response U پاسخ رایج
an a answer U پاسخ مثبت
manipulandum U ابزار پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
responds U پاسخ دادن
response intensity U شدت پاسخ
response generalization U تعمیم پاسخ
response equivalence U هم ارزی پاسخ
response duration U مدت پاسخ
response differentiation U تفکیک پاسخ
response amplitude U دامنه پاسخ
replier U پاسخ دهنده
anatomy response U پاسخ کالبدی
answer mode U حالت پاسخ
distal response U پاسخ دوربرد
responsorial U پاسخ دهنده
rejoinder U پاسخ دفاعی
rejoinders U پاسخ دفاعی
early answer U پاسخ زود
to make a response U پاسخ دادن
to definitive answer U پاسخ قطعی
answers U پاسخ به یک سوال
plea U پاسخ دعوی
pleas U پاسخ دعوی
vab U پاسخ سمعی
answerable U پاسخ دار
whole response U پاسخ کلی
w response U پاسخ کلی
solution U پاسخ یک مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
voice answer back U پاسخ سمعی
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
vaccum response U پاسخ غیابی
answer U : پاسخ دادن
rejoin U در پاسخ گفتن
rejoin U پاسخ دادن
rejoins U در پاسخ گفتن
answering U : پاسخ دادن
answered U پاسخ به یک سوال
answered U : جواب پاسخ
answered U : پاسخ دادن
oracle U پاسخ مبهم
oracles U پاسخ مبهم
answer U پاسخ به یک سوال
answer U : جواب پاسخ
running rate U اهنگ پاسخ
rejoins U پاسخ دادن
answering U : جواب پاسخ
answers U : پاسخ دادن
rejoining U در پاسخ گفتن
rejoining U پاسخ دادن
rejoined U پاسخ دادن
answering U پاسخ به یک سوال
rejoined U در پاسخ گفتن
answers U : جواب پاسخ
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
open ended question U پرسش باز پاسخ
affirmative U پاسخ "بله " بود
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
psychogalvanic response U پاسخ گالوانیکی- روانی
electrodermal response U پاسخ برقی پوست
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
high frequency responce U پاسخ فرکانس بالا
he returned a negative U پاسخ منفی داد
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
pilomotor response U پاسخ سیخ شدن مو
modulation frequency response U پاسخ فرکانس مدولاسیون
answer [to something] U پاسخ [به چیزی] [راه حل]
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
phone U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
galvanic skin response U پاسخ برقی پوست
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
s r model U الگوی محرک- پاسخ
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
the answer is in the negative U پاسخ ان منفی است
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
ucr U پاسخ غیر شرطی
Recent search history Forum search
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1معنی lead lag compensator
2شما اهل کجا هستید
0دانستن معنی چند کلمه فارسی به انگلیسی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com